ماجرای خواندنی 28 سال جنایت فقط برای 50 دلار!
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۰۷۷۸۶
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، میگفتند، میخواهیم بیدردسر از کرمانشاه یک راست راهی تهران شویم، راهی شدیم تا اینکه در منطقهای که من بعدها فهمیدم «تنگه چهارزبر» بود خودروی ما را زدند و من مجروح شدم و برگشتیم و ما را به عقب برگرداندند و بعد از آن خیلیها برگشتند و پشیمان شدند.
بعد از عملیات فروغ جاویدان«عملیات مرصاد» برگشتیم اردوگاه اشرف شکست خورده بودیم، همه چیز را از دست داده میدیدیم، یک موج ریزش به وجود آمد چرا که اصلا تصور نمیکردند چنین اتفاقی بیافتد و تصور میکردند به راحتی تا تهران پیش خواهیم رفت، اما آنچه تصور میکردیم نشد و افتضاح بزرگی پیش آمد آخر ما کجا و حمله نظامی به یک کشور کجا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسؤولان سازمان ما را دم تیغ داده بودند، تا یک ماه خواب و آسایش نداشتیم صحنههایی را در عملیات دیده بودیم که هرگز تصور آنرا هم نداشتیم. دستها و پاها شکسته، بدنهای مجروح و زخمی و در این شرایط بود که مسؤولان سازمان ما را هم مقصر شکست جلوه میدادند.
اینها بخش از اظهارات «م -ر»یکی از اعضای فرقه منافقین است، میگوید: متولد 1346 است و در یک خانواده مذهبی که عقاید اسلامی داشت به دنیا آمده ولی در دام این گروه ظاله افتاده و بعد از فرار به پاکستان توسط رابطین این گروهک به اردوگاه اشرف رفته و به مدت 28 سال در کنار این گروهک فعالیت داشته است.
میگوید سال 1366 و قبل از به اصطلاح عملیات فروغ جاویدان (عملیات مرصاد) به عراق رسیدم، رفتن به آنجا یک مسئله بود و ماندن در آنجا هم مسئله دیگری بود. من وقتی به عراق رسیدم بلافاصله درخواست بازگشت کردم، ولی با تهدیداجازه ندادند، برگردم و گفتند رژیم در حال سقوط است و همه میخواهیم برگردیم و اگر الان برگردی تردید نکن اعدام خواهی شد!
اگر کسی میخواست برگردد طوری با وی برخورد میکردند که انگار ننگ است و مانند تف سربالاست و اگر بخواهد برگردد ... کسی جرات به زبان آوردن این کلمه یعنی برگشت را نداشت، چرا که وقتی میگفتی میخواهم برگردم چندین نفر میریختند سرت و با جملات و کلمات توهین آمیز کاری میکردند تا دیگر اصلا در مورد بازگشت حرف نزنی.
میگوید؛ 20 سال بیشتر نداشتم که گفتم من دیگه برمیگردم و من یک جوان بین این همه مردم بزرگسال و گنده چه کار میکنم و باید حتما برگردم که گفتند تو بچه هستی و نمیفهمی بمان همه چیز درست میشود، رژیم به زودی سقوط میکند و باهم برمیگردیم ایران و تو هم برمیگردی پیش خانوادهات، ولی اگر الان برگردی مطمئن باش و شک نکن حتی یک ساعت هم زنده نمیمانی و بلافاصله اعدام خواهی شد.
فرقه تروریستی و جنایتکار مجاهدین خلق
اعضای سازمان مجاهدین یا به قول ملت ایران فرقه تروریستی منافقین در طول فعالیت خود علیه هم وطنانشان بیش از 17 هزار نفر را به دلایل واهی و بسیاری از مردم را بیگناه و بدون هیچ دلیل به وحشیانهترین صورت به شهادت رساندند.
اعضای سازمان مجاهدین حتی در زمانی که یک کشور خارجی به سردمداری غرب و شرق به کشورمان حملهور شد، در کنار دشمنان ملت ایران ایستادند و با بیش از صد عملیات نظامی، هر آنچه که از دستشان برمیآمد را علیه مردم و خاکی که خود در آن به دنیا آمده بودند انجام دادند و از هیچ جنایتی هم فروگذار نکردند تا لکه ننگی باشند برای همه تاریخ.
در طول سالهای اخیر برخی از گمراهان و فریب خوردگان در دامن منافقین موفق شدند از دست این فرقه جنایتکار رهایی پیدا کرده و به آغوش خانواده خود برگردند، نجات یافتگانی که گفتههایی دارند که شنیدن آن نشان دهنده عمق خباثت، خودفروختگی و جنایت این گروهک است.
انقلاب طلاق سازمان مجاهیدن
میگوید بعد از عملیات فروق جاویدان بود که بحث انقلاب پیش آمد و آنها میگفتند باید انقلاب کنید (انقلاب طلاق) آنهایی که قبول میکردند از زنان و همسران خود جدا شدند، آنهایی که این کار را نکردند به عنوان خائن قلمداد و از سازمان جدا میشدند و عدهای را هم به زور به رغم میل باطنی از هم جدا کردند.
در جنگ اول خلیج فارس یا همان حمله عراق به کویت و حمله آمریکا به عراق گفتند آمریکا میخواهد ما را بزند و به همین دلیل بچهها را از پدر و مادرها جدا کردند و گفتند باید به بیابانها بزنیم در حالی که نیروهای آمریکایی اصلا با ما کاری نداشتند در واقع از ما به عنوان وسیلهای استفاده کردند تا سردمداران این فرقه به اهداف و خواسته خود برسند.
ما در اردوگاه اشرف در داخل یک قوطی در بسته بودیم و آنقدر در مورد خیانت و جدا شدن با آیه و قرآن تبلیغات میکردند که هرگز نمیتوانستیم به فکر خروج و جدا شدن از فرقه رجوی باشیم، دنیایی در بیرون از این قوطی در بسته که همان اردوگاه اشرف بود متصور نبودیم این شرایط ادامه داشت تا بعد از سقوط صدام این رعب و وحشت افزایش یافت و چند برابر هم شد.
سوءاستفاده سازمان مجاهدین از اعضا
کار ما رسید به سال 1382 که خود رجوی غیبش زد و دیگر از آن به بعد هرگز او را ندیدیم گاهی صدای ضبط شدهای از وی پخش میشد، البته ما حتی تصور دیدن رجوی را هم نداشتیم ما برادر خطاب میشدیم در حالی که هرگز ارتباطی با وی نداشتیم آنها با کلمه برادر خیلی از کارها را پیش بردند و از من و بسیاری دیگر سوءاستفاده کردند.
البته زمانی هم که جلسه و نشست عمومی بودیم و خود رجوی حضور داشت، از فرق سر تا نوک انگشتان پا را میگشتند و به شدت بازرسی میشدیم.
خانواده خط قرمز اردوگاه اشرف تا قبل از سقوط صدام بود و ارتباط با خانواده محال بود و هیچ کس حق ارتباط با خانواده خود را نداشت البته بودند آنهایی که در اروپا بودند و میتوانستند با خانواده ارتباط داشته باشند ولی ما در اشرف حق هیچگونه ارتباطی را نداشتیم.
خیلی از کسانی که در اردوگاه بودند پشیمان شده بودند و دلشان میخواست که برگردند به ایران و پیش خانواده خود، ولی سازمان اجازه نمیداد، اگر حتی در فکر خود هم یادی از خانواده میکردیم، باید آنرا در عملیات روزانه مینوشتیم و وقتی متوجه میشدند توهین میکردند و کاری میکردند تا هرگز دیگر چنین فکری نکنی و یک جو خفقان شدید را بر اردوگاه حاکم کرده بودند که حتی تصورش هم سخت است.
من برای نخستینبار که مرز باز شد، توانستم با برادرم در کمپ دیدار کنم باید شب گزارش دیدار و هر حرف رو سخنی که رد و بدل شده بود را ارائه میکردم و در عملیات جاری مینوشتم.
از خانوادهها میخواستند آجیل و زعران بیاورند
بعدها خانوادهها هم آمدند، محلی بود که به آن میگفتند «هتل ایران» که من با خانواده خودم بعد از 28 سال دیدار کردم.
من در کنار خانواده بودم که در را زدند و گفتند باید بیایی بیرون و حق نداری حتی شب در کنار آنها بمانی و من سر همین قضیه با مسؤولان سازمان درگیر شدم، چرا که این کار را توهین به خودم و خانوادهام میدانستم.
در یکی از دیدارها دیدم خانواده با یک گونی آجیل و کلی تقویم و زعفران آمدند و من گفتم اینها را برای چی آوردید، گفتند مگر تو نخواسته بودی، بعد متوجه شدم از طرف من از خانواده من خواسته بودند این وسایل را بیاورید.
یادم هست در یکی از دیدارها دیدم کلی«سی دی»تبلیغی سازمان مجاهدیدن را به برادرم دادهاند که به ایران ببرد و توزیع کند، که من سی دیها را گرفتم و در چاه دستشویی انداختم و سر همین کلی با سازمان و مسؤولان آن درگیر شدم.
مسوولان مواقعی که خانوادههای تا پشت سیم خاردار کمپ اشراف هم میآمدند تا فرزندان خود را ببینند، میگفتند آنها را با سنگ بزنید تا نزدیک نشوند!
ده نفر ده نفر نگهبان میایستادیم تا هیچ کس ارتباطی با خانوادههای پشت سیمخاردار ایجاد نکند، بعد گفتند با سنگ و فلاخن خانوادهها را بزنید و اجازه نزدیک شدن ندهید و این برای ما خیلی قابل هضم نبود و به شدت ناراحت میشدیم.
میگفتند با سنگ پدر و مادرها را بزنید
یک روز پیرمردی آمد جلو و فرزند خود را صدا میکرد که یکی از همرزمان آب دهن انداخت به صورت پیرمرد که من با وی گلاویز شدم که ما را بردند داخل تعدادی از مسؤولان آمدند و با فحش ناسزا با من برخورد کردند و این مورد پروندهای شد برای من در کنار پروندههای دیگر که البته به این کارم افتخار میکنم، چرا که از انسانیت به دور است.
آنها دم میزدند که به خاطر مردم ایران فعالیت میکنند در حالی که مردم ایران و خانوادههای اعضا را میزدند، به اعضا میگفتند گوهر ناب در حالی که هیچ احترامی نه به اعضا و نه خانوادهها و نه مردم ایران قائل نبودند، واقعا کلمه فرقه زیبنده این سازمان است در حالی که دم از آزادی و همه چیز میزند ولی هیچ اعتقادی به آن نداشتند.
طنز دیگهای که من شاهد آن بودم طنز نبرد با آمریکا بود، کتابخانهها پر از کتابهای نبرد با آمریکا بود و سرودی داشتیم برای مبارزه با امپریالیسم که بعد از جنگ خلیج فارس کتابهای مربوطه و علیه آمریکا را جمع کردند و همه را از بین بردند.
متوجه شدیم که آنها خط و خطوط و انگیزهای که دلیل حضور ما در کنار این سازمان بود را به دلیل اینکه آمریکا چراغ سبز نشان داده برای گفتوگو و برای اینکه عزیز دردانه آمریکا شوند، را کنار گذاشته بودند به ما هم گفتند کتابهایی که در مورد آمریکا و علیه آنها دارید جمع کنید و از بین ببرید.
چراغ سبز امریکا باعث شده بود که آب دهان مسؤولان سازمان سراریز شود و برای اینکه بتوانند از حمایت امریکا برخوردار شوند و چند صباحی بیشتر در اردوگاه اشرف بمانند، از اصول و عقاید اولیه خود بگذرند.
سازمان مجاهدین خلق سازمان دروغ و فریب بود
سازمان مجاهدین خلق پر از دروغ و فریب است و آنها کارهای خود را با فریب و دروغ پیش برده و میبردند و هیچ چیز دیگری برای آنها اهمیت نداشت.
به اسم من چه خیانتهایی که نمیکردند، به خانوادهها میگفتند بروید عکس فلان شخص را آتش بزنید در حالی که من روحم هم از این کارها خبر نداشت، یعنی اگر میدانستم هرگز اجازه نمیدادم تا خانوادهام این کارها را انجام دهند در واقع آنها به نام من از خانوادهام سوءاستفاده کرده بودند.
آنهایی که دم از شعار عنصر خلق، عنصر صداقت میزدند چگونه از خانواده من خواسته بودند که در زمان انتخابات بروند و از خانوادهها و مردم بخواهند در انتخابات شرکت نکنند.
نانوایی و مدرسه را به نام مکان نظامی میزدند!
ما را جمع میکردند داخل سالن و میگفتند عملیات ستاد داخله، یک مکان تجمع نیروهای اطلاعی رژیم را زده و آنرا آنقدر بزرگ میکردند و ما هم که بیخبر بودیم احساس میکردیم چه اتفاق بزرگی روی داده است و در داخل ایران سازمان چه کارهایی میکند.
آنها خبر میدادند به ما که مثلا فلان عملیات نظامی را در تهران انجام دادیم در حالی که بعدها وقتی حقایق آشکار میشد متوجه میشدیم که مثلا به یک نانوایی یا یک مدرسه یا به یک منطقه غیر نظامی حمله کردهاند و آدمهای بیگناه و زن و بچه را مورد حمله قرار داده و از بین بردهاند.
میخواستند با 3 یا 4 هزار نفر به ایران حمله کنند و کشور را بگیرند و این یک جوک بزرگ بود که میخواستند با چند هزار نفر ارتش ایران را شکست دهند.
ما سنگریزههایی بودیم در داخل قوطی در بسته اشرف که جرات هیچ کاری نداشتیم و آنها اجازه نمیدادند کاری انجام دهیم و ما را میترساندند. تا اینکه قضیه«لیبرتی» مطرح شد و من گفتم که برمیگردم ایران گفتند که مطمئنی که میخواهی برگردی گفتم بله و هر چه گفتند که فلان میکنند، گفتند من تصمیم دارم برگردم و هر بلایی هم سرم آمد با جان و دل قبول میکنم.
رفتم و گفتم هر اسمی که میخواهید بر من بگذارید، من میخواهم برگردم و به هیچ وجه از این خواسته خود هم عقب نشینی نمیکنم و پای تصمیم خودم هستم و هر اتفاقی بیافتد هم قبول دارم و یک تار موی ایران را به هیچ قیمتی نمیدهم.
یکی از کارهای زشت آنها این بود که بعد از 28 سال جان کندن، زخمی شدن و مریض شدن و... وقتی میخواستم برگردم، گفتند میخواهیم به تو کمک مالی بکنیم پاکتی به من دادند که بعدا در هتل آنرا باز کردم دیدم فقط 50 دلار در پاکت گذاشتهاند و به من دادهاند تا برگردم!
من قاطعانه به همه اعضای این سازمان و فرقه مخوف میگویم حتی چند صد نفر هم در ایران از سازمان اطلاعی ندارند، اسمی از شما در میان مردم نیست و اگر بپرسیم که آیا مردم ایران مریم رجوی را میشناسید مردم میگویند که مریم رجوی کیلویی چند و واقعا تعداد کسانی که شما را میشناسند بسیار کم است.
روزی که میآمدم صلیب سرخ گفت میتوانی علاوه بر ایران به امریکا هم بروی، گفتم میخواهم به ایران بروم، گفتند مطمئنی میخواهی برگردی ایران، گفتم بله نیازی به امریکا و هیچ کشور دیگری ندارم و میخواهم حتی اگر مردم در خاک کشور خودم بمیرم.
پایان پیام/2308
منبع: فارس
کلیدواژه: زنجان منافقین عضو جدا شده دروغ فرار رجوی آب دهن مردم ایران سنگ و فلاخن اردوگاه اشرف سقوط صدام مسؤولان سازمان سازمان مجاهدین اردوگاه اشرف خانواده خود مردم ایران خانواده ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۰۷۷۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنبش دانشجویی، سازمان استکباری آمریکایی-صهیونیستی را به هم ریخت
خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: «نسرین نجم» جامعه شناس عرب در یادداشتِ اختصاصی که برای خبرگزاری مهر نوشته به صحنههایی که شبکههای تلویزیونی و شبکههای اجتماعی از خشونت ضد اساتید و دانشجویان دانشگاههای آمریکا منتشر میکنند، اشاره و تاکید کرد که این تصاویر نشان دهنده واقعیت دولت خبیث و جنایتکار و تروریست آمریکا است. در ادامه متن یادداشت این جامعهشناس را میخوانیم:
تاریخچه اعتراضات دانشجویی در آمریکا
در تاریخ آمریکا، دانشگاههای این کشور شاهد برپایی اعتراضات و تجمعهای متنوعی بوده که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- در سال ۱۹۶۰ دانشجویان آفریقایی تبار دانشگاه نورث کارولینا اعتراضهای مسالمت آمیزی را نسبت به تمایز نژادی در فروشگاه وولورث مطرح کردند که این اعتراضها به شهرها و ایالتهای مجاور آمریکا کشیده شده و در نهایت منجر به برداشته شدن این قانون نژادپرستانه شد.
- در سال ۱۹۷۰ در دانشگاه کنت اوهایو چهار دانشجو از میان دانشجویانی که اعتصاب ملی کرده بودند، به دست نیروهای امنیتی آمریکا کشته شده و ۹ نفر دیگر زخمی شدند که این حادثه منجر به گسترش دامنه اعتراضها شده و توجه رسانهای گستردهای را فراتر از جنگ ویتنام به خود جلب کرد.
-در سال ۱۹۸۵ اعتراضات در دانشگاه برکلی کالیفرنیا شکل گرفت که هزاران نفر از دانشجویان در این اعتراضها به مناسبات جامعه تجاری آمریکا با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی معترض بوده و خواستار خروج سرمایهگذاریهای میلیاردی خود از این رژیم بودند که این امر نیز محقق شد.
-در سال ۲۰۱۴ و در دانشگاه هاروارد، دانشجویان دانشکده پزشکی اعتراضهای همبستگی با جنبش «زندگی سیاه پوستان مهم است» را در رد خشونت پلیس ضد سیاه پوستان برپا کردند.
تفاوت اعتراضات جاری
نکته متفاوت در اعتراضهای این روزها در دانشگاههای آمریکا همبستگی گسترده مردمی و دانشجویی با آرمان فلسطین و تجمع برای توقف جنگ در غزه است. این در حالی است که دنیا شاهد فجیعترین جنایتها و نسل کشیهای رژیم صهیونیستی ضد ملت فلسطین بوده و تجاوزهای انسانی بیسابقهای تحت پوشش دولت آمریکا در این منطقه صورت میگیرد. پوشش این جنایتها همچنین از سوی لابیهای صهیونیستی در دولت آمریکا و بسیاری از مسوولان ارشد این کشور باعث شده صهیونیستها بتوانند بدون محاکمه و مواخذه به کشتار و نسل کشی و جنایتهای وحشیانه خود در غزه ادامه دهند.
با این وجود شبکههای اجتماعی که از سوی همین جریانها و در راستای اهداف متعدد آنها تهیه شده و آنها با این سایتها میخواستند افکار عمومی دنیا را بر اساس اراده نیروهای استکباری جهان مهندسی و مدیریت کنند، این پوشش را با قدرت کنار زده است.
در این شرایط آنها فریاد زده و مدعی میشوند که با تروریسم در دانشگاهها مبارزه میکنند، این در حالی است که اقدام آنها در چهارچوب سرکوب آراء مخالف با سیاستهای واشنگتن در غزه و کمکهای گستردهای است که آمریکا به رژیم صهیونیستی ارائه میکند تا آنها بتوانند به کشتار ملت بیپناه فلسطین ادامه دهند. چیزی که دولت آمریکا را شوکه کرده، این است که دانشجویان بسیاری از این دانشگاههای ریشهدار و قدیمی به عنوان مسوول در دولت آمریکا و مراکز تصمیم سازی سیاسی در این کشور فعالیت می کنند.
اتفاقی که شکل گرفته، بیداری جوانان دانشجو و نسلی است که دولت آمریکا تلاش داشت خودکامگی و سرکوبگری خود را در میان آنها به ارث بگذارد و آنها را به غارت ثروتهای جهان و استمرار سیاستهای شیطانی خود بکشاند. یکی از نشانههای این بیداری اتفاقهای دانشگاههای آمریکا و گسترش اعتراضات یهودیان مخالف رویکرد صهیونیسم است.
یکی از این نخبگان، پرفسور نعومی کلاین استاد دانشگاه کانادایی و یهودی الاصل است که خواستار نجات یهودیان از دست صهیونیستها شده است. او و امثال او بسیاری از موازنهها را به هم ریخته و سازمان ارزشی استکبار که آمریکا و رژیم صهیونیستی طی چند دهه از طریق آن به دنبال سلطه و هژمونی و نقض حقوق بشر در دنیا بودهاند را به هم ریخته است. وی در واکنشی به مناسبت عید پسح یهودی می گوید: نام این بت پوشالی صهیونیسم است، بتی که داستانهای عمیق تورات درباره عدالت و آزادی از بندگی و بردگی را به غارت برده است. داستان پسح یکی از این روایتها است که آنها آن را به سلاحی وحشیانه برای سرقت استعماری اراضی دیگران تبدیل کرده اند…» این آگاهی و محکومیت اقدامات صهیونیستها باعث شده موساد، دانشجویان معترض را تهدید کند که رفتار مناسبی با آنها خواهد داشت.
تصاویر خشونتهای وحشیانه و سرکوب دانشجویان دختر و پسر و اساتید دانشگاههای آمریکا در شبکههای تلویزیونی و سایتهای اجتماعی نشان دهنده ماهیت واقعی دولت خبیث آمریکا و جنایتها و اقدامات تروریستی آنها است. تصاویر مربوط به ضرب و شتم و بازداشت رئیس دانشکده فلسفه در دانشگاه ایموری توسط پلیس آتلانتا در ایالت جورجیا و همچنین بازداشت یک استاد دانشگاه و اقتصاددان در جریان اعتراضات دانشجویی نسبت به جنگ غزه، نقض آشکار آزادی بیان به شمار میرود.
این در حالی است که رسانههای آمریکایی وابسته به دولت این کشور مدعی میشوند که عناصر تروریست به دانشگاه نفوذ کردهاند و باید برای نجات آمریکاییها، آنها را ریشهکن کرد. این در حالی است که اعتراض کنندگان جد اندر جد آمریکایی هستند. از اظهارات مسئولان ارشد آمریکایی مشخص میشود که آنها نسبت به این حوادث دچار شوک شدهاند. به همین علت است که دونالد ترامپ رییس جمهور پیشین آمریکا این اعتراضات را محکوم کرده و آن را به تظاهرات نتونازیستها تشبیه کرده است.
این موج بیداری تنها منحصر به دانشگاههای آمریکا نمیشود، بلکه واکنشهای آن در برخی دانشگاههای فرانسه و آلمان و استرالیا نیز مشاهده شده است، اما متاسفانه میبینیم که در دانشگاههای رژیمهای سازشکار عربی که به صورت علنی یا غیر علنی به همکاری با رژیم صهیونیستی میپردازند، چنین اقدامی صورت نمیگیرد.
مهم این است که همه به این آگاهی و شناخت میرسند که صهیونیسم یک جنایت ضد انسانیت است، لذا این جنبشهای دانشجویی میتواند مقدمهساز بسیاری از اتفاقات باشد و بسیاری از شکافهای عمودی و افقی در داخل جوامع آمریکایی و غربی یعنی شکاف بین ملتها و ساختارهای حاکمیتی را نشان دهد.
حال این سوال طرح میشود که اگر این اعتراضات و سرکوبها و خشونتها پس از آنکه توسط پلیس آمریکا و ضد دانشجویان صورت گرفته، در یکی از دولتهای مخالف آمریکا صورت میگرفت، موضع شورای امنیت و سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی چگونه بود؟ البته که اینجا آمریکا است و این سازمانها نیز ابزار دست این کشور هستند.
در پایان امیدوار هستیم که این بیداری و خیزش انقلابی به ایجاد ساختارها و مبانی جدید مبتنی بر عدالت و انسانیت ختم شود.
کد خبر 6091583